حمیرا کیست ؟

درباره حمیرا و زندگینامه او

حمیرا کیست ؟

درباره حمیرا و زندگینامه او

روزهای سخت ، گامهای آینده ما را استوارتر و تندتر می کند . حکیم ارد بزرگ


آهنگ از احمد ظاهر – تو به یک دشت پر از گل


انوری » دیوان اشعار » غزلیات
 

کارم ز غمت به جان رسیدست

فریاد بر آسمان رسیدست

نتوان گلهٔ تو کرد اگرچه

از دل به سر زبان رسیدست

در عشق تو بر امید سودی

صد بار مرا زیان رسیدست

هرجا که رسم برابر من

اندوه تو در میان رسیدست

این آب ز فرق برگذشته است

وین کارد بر استخوان رسیدست

 

زندگینامه حکیم ارد بزرگ


حکیم ارد بزرگ ,ارد بزرگ,great orod,hakim orod bozorg,mojtaba shoraka,حکیم ارد بزرگ , استاد شرکاء , مجتبی شرکا,بزرگترین فیلسوف معاصر,استاد ارد بزرگ,دانشمند ارد بزرگ,بزرگترین اندیشمند جهان,بزرگترین متفکر جهان,بزرگترین فیلسوف تاریخ

 

هنر و هنرمندان


خنده در پس خود ، رازها در سینه دارد . حکیم ارد بزرگ



خنده راستین زیباست و نوای زندگیست . حکیم ارد بزرگ


اندیشه های کوچک ، توان رسیدن به آرزوهای بزرگ را ندارند .  حکیم ارد بزرگ


توان آدمیان را ، با آرزوهایشان می شود سنجید .  حکیم ارد بزرگ


مردمی که نگاه میهنی و آرزوهای خویش را به فراموشی سپرده اند ، همچون بیماران آسیب پذیرند .  حکیم ارد بزرگ


تنها کسانی از آرزوهای نیک جوانان واهمه دارند ، که بر جایگاه خویش بیمناکند .  حکیم ارد بزرگ


هیچگاه آرزوهای جوانان را ، خوار و کوچک مپندارید .  حکیم ارد بزرگ


سختی و رنج ، باید در درون ما نیرو و انرژی حرکت به سوی خوشبختی و نیکروزی را فراهم آورد . حکیم ارد بزرگ


روزهای سخت ، گامهای آینده ما را استوارتر و تندتر می کند . حکیم ارد بزرگ

انجمن حکمت و فلسفه ایرانیان



انوری » دیوان اشعار » غزلیات
 

حسن را از وفا چه آزارست

که همه ساله با جفا یارست

خود وفا را وجود نیست پدید

وین که در عادتست گفتارست

از برون جهان وفا هم نیست

کاثرش ز اندرون پدیدارست

چه وفا این چه ژاژ می‌گویم

که ازو حسن را چه آزارست

تا مصاف وفا شکسته شدست

علم عافیت نگونسارست

عشق را عافیت به کار نشد

لاجرم کار عاشقان زارست

دست در کار عافیت نشود

هر کجا عشق بر سر کارست

عشق در خواب و عاشقان در خون

دایه بی‌شیر و طفل بیمارست

آرزو می‌پزیم چتوان کرد

سود ناکرده سخت بسیارست

اینکه امروز بر سر گنجی

پای فردات بر دم مارست

انوری از سر جهان برخیز

که نه معشوقهٔ وفادارست

معشوقه به رنگ روزگارست

با گردش روزگار یارست

برگشت چو روزگار و آن نیز

نوعی ز جفای روزگارست

بس بوالعجب و بهانه‌جویست

بس کینه‌کش و ستیزه‌کارست

این محتشمیست با بزرگی

گر محتشم و بزرگوارست

بوسی ندهد مگر به جانی

آری همه خمر با خمارست

در باغ زمانه هیچ گل نیست

وان نیز که هست جفت خارست

ای دل منه از میان برون پای

هر چند که یار بر کنارست

امید مبر کز آنچه مردم

نومیدترست امیدوارست

هر چند شمار کار فردا

کاریست که آن نه در شمارست

بتوان دانست هر شب از عمر

آبستن صد هزار کارست
 



 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد